دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل. واقع در یک هزارگزی جنوب خاوری ده دوست محمد نزدیک مرزافغانستان. سکنۀ آن 221 تن. آب آن از رود خانه هیرمند تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل. واقع در یک هزارگزی جنوب خاوری ده دوست محمد نزدیک مرزافغانستان. سکنۀ آن 221 تن. آب آن از رود خانه هیرمند تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی از دهستان ایتیوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد که در 30 هزارگزی خاور نورآباد و 16 هزارگزی باختر راه شوسۀ خرم آباد به کرمانشاه واقع است. تپه ماهوری و سردسیر است و 92 تن سکنه دارد. آبش از نهر دیزه روز. محصولش غلات و لبنیات. شغل اهالی زراعت، گله داری و سیاه چادربافی و راهش مالرواست. ساکنان از طایفۀ ایتیوند میباشند و در زمستان به قشلاق میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی از دهستان ایتیوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد که در 30 هزارگزی خاور نورآباد و 16 هزارگزی باختر راه شوسۀ خرم آباد به کرمانشاه واقع است. تپه ماهوری و سردسیر است و 92 تن سکنه دارد. آبش از نهر دیزه روز. محصولش غلات و لبنیات. شغل اهالی زراعت، گله داری و سیاه چادربافی و راهش مالرواست. ساکنان از طایفۀ ایتیوند میباشند و در زمستان به قشلاق میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
کدخدا. ده مه. رئیس ده. دهخدا. کلانتر ده. (یادداشت مؤلف) : بدو گفت من دخت ده مهترم از ایرا چنین خوب و گندآورم. فردوسی. بشد مهر بیداد و رامشگران بیاورد چندی ز ده مهتران. فردوسی. چو شه در ده سرپرستان رسید دهی دید و ده مهتری را ندید. نظامی. و رجوع به دهخدا شود
کدخدا. ده مه. رئیس ده. دهخدا. کلانتر ده. (یادداشت مؤلف) : بدو گفت من دخت ده مهترم از ایرا چنین خوب و گندآورم. فردوسی. بشد مهر بیداد و رامشگران بیاورد چندی ز ده مهتران. فردوسی. چو شه در ده سرپرستان رسید دهی دید و ده مهتری را ندید. نظامی. و رجوع به دهخدا شود
دهی است از بخش شیب آب شهرستان زابل. واقع در چهارده هزارگزی شمال سکوهه. کنار شوسۀ زاهدان به زابل. سکنۀ آن 146 تن. آب آن از رود خانه هیرمند تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از بخش شیب آب شهرستان زابل. واقع در چهارده هزارگزی شمال سکوهه. کنار شوسۀ زاهدان به زابل. سکنۀ آن 146 تن. آب آن از رود خانه هیرمند تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)